سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نشریه الکترونیکی والعصر
[ و در دعا هنگام باران خواستن گفت : ] خدایا ما را سیراب ساز به ابرهاى رام به فرمان ، نه ابرهاى سرکش خروشان [ و این از گفتار فصیح عجیب است ، چه او ابرهاى با رعد و برق همراه با بادها و آذرخشها را به شتران سرسخت همانند فرموده است ، که بار از پشت بیفکنند و در سوارى دادن سرکشى کنند ، و ابرهاى تهى از رعد و برق ترسناک را به شتران رام تشبیه کرده است که شیرشان را به آرامى مىدوشند و به آسانى بر پشتشان نشینند . ] [نهج البلاغه]
مطالب این وبلاگ
قصه
قرآن و کودک
بازی
روانشناسی
ویرایش
عناوین یادداشتهای
ایام محرم...
عناوین یادداشتها[15]
صفحه اصلی
بازگشت به صفحه اول
مدیر وبلاگ
نشریه الکترونیکی والعصر
برای دیدن فیلمها پلی کنید
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 3
کل بازدید : 14591
کل یادداشتها ها : 17
خبر مایه
عاقل و دانا یعنی چی ؟
گروه کودک و نوجوان
عاقل و دانا یعنی چی؟
دوست پدربزرگ، به دیدنش آمده بود. آنها توی حیاط نشسته بودند و با هم حرف میزدند.
حسین میخواست با پدربزرگ توپ
بازی کند
.
به او گفتم: «پدربزرگ مهمان دارد، بیا برویم توی اتاق با هم بازی کنیم.»
دوست پدربزرگ از جیبش دو تا
شکلات
بیرون آورد
. یکی را به من داد و یکی را هم به حسین داد.
من شکلات را گرفتم و از او تشکر کردم. اما حسین فوری کاغذ شکلات را باز کرد تا آن را بخورد
. توی گوش حسین گفتم: «تشکر کن!» حسین خندید و سرش
را تکان داد.
او هنوز نمیتواند خوب حرف بزند، اما همهی ما میدانیم که اینطوری تشکر میکند. دوست پدربزرگ سر مرا بوسید و گفت: «تو خیلی عاقل و دانا هستی. آفرین!»
من و حسین به اتاق رفتیم و شکلاتهایمان را به
مادرم نشان دادیم.
از
مادرم
پرسیدم: «عاقل و دانا یعنی چی؟» مادرم کمی فکر کرد و گفت:
«امام جعفر صادق (علیهالسلام) بهترین و قشنگترین معنی را گفتهاند. ایشان فرمودهاند که عاقل کسی است که بیموقع حرف نمیزند. وقتی از او چیزی بپرسند جواب میدهد. به حرفهای دیگران با دقت گوش گوش میکند و از آنها چیزهای تازه یاد میگیرد و از همه مهمتر این که
راستگو
است.»
حسین داشت شکلاتش را میخورد، اما من شکلاتم را نصف کردم و
نصف آن را در دهان مادرم گذاشتم
.
من او را به اندازهی همهی دنیا دوست دارم.
قصه
،
اولین دیدگاه را شما بگذارید
گروه کودک...
طراحی پوسته توسط تیم
پارسی بلاگ